نایاب
یه الماس به رز شده ست
ناب مثه یه چشمه زلال
یه گنج که ت خنه ست

قت عینه باد داره میگذره
فردا از امرز خیلی دیرتره
صبر لبریز میشه یک شبه خاب از سر آدم منتظر هی میپره
صندقچه ی دُر گهر
سرلحه ی نسل بشر
سرلشکر شعر هنر
صاحب سبک ت اج ظلم خطر
حرفاش مال چند سال بعده همین هیتراش کلافه کرده
هرکی جلش استاده پلدار شده لی شلاراش همه اَ دم زرده
برگشتن تن به طن
قتشه که جشن بگیریم
قتی همه دنبال فرارن
مندن کار هرکسی نی
قتشه که حاضر شیم اسه هدیه دادن به قهرمان نسل
بعد از این همه سال از دست دادن این فرصت یه فاجعه ست
از جنگ با گرگ کفتارا برگشته تنِ زخمی خسته ست
اما این دلیل نمیشه یترین خالی شه از الماس نسل
الماس قتی ت صدف میشینه
ارزش هر لحظه ی قرنِ
کاش همه بدن ارزش الماس به درخشیدنش تی جمعِ

نایاب
یه الماس به رز شده ست
ناب مثه یه چشمه زلال یه گنج که ت خنه ست
نایاب
یه الماس به رز شده ست
ناب مثه یه چشمه زلال یه گنج که ت خنه ست

میدنی چرا الماس
چن سخت ترین فشارا ر تحمل کرده که امرز
هیچ کس هیچ چیزی نمیتنه بشکنتش
لی ان میتنه هر حصاری ر بشکنه
پاک یه رح صاف یه دره درد زلال مثل آب
یه طناب صل
اسه غرق نشدن نسل
اسه کر نشدن چشمایی که چشماش ر هر چیزی بست
اسه پیر نشدن فکر
اسه سیر نشدن ذهن
اسه آمزش اسه یاد گرفتن از الماس نابی نسل
درار باز کنید
بذارید نر بپاشه
بذارید از استعداد اقعی صداش شر بپا شه
بزنید سر بپا شه
که تک خال هنره ی سرزمین برگشته
که اسه دل کر بعضیامن نر نگاه شه

نایاب
یه الماس به رز شده ست
ناب مثه یه چشمه زلال یه گنج که ت خنه ست
نایاب
یه الماس به رز شده ست
ناب مثه یه چشمه زلال یه گنج که ت خنه ست